عشق بازی...

عشق بازی هامان را فراموش نخواهم کرد
آنها که با کلمه" دلم برایت تنگ شده" آغاز میشد
و پایانش بابیجان روی تخت خوابیدن بود
بیجانی از روی لذت زیاد
نمی خواهم به این فکر کنم که دیگران این را چیز بدی میدانند اما
من دوستش دارم این که تو را در نزدیک ترین حالت ممکن نفس هایت را زیر چانه ام حس کنم
اینکه لبانت را همچون خامه ای توت فرنگی روی کیک شکلاتی در دهانم حس کنم را دوست دارم
حال بماند که آغازش با چفت شدن دستانمان بود و پایانش با آغوشی گرم
دلم تنگ است برای آغازی که از دهان تو میگوید :"دلم برایت تنگ است".
دیدگاه ها (۰)

زخم ها

ما...

ونزدی. ...

یادتون. ...

یک شب هم باید با هم بیدار بمانیم تا خود صبح . هی چشمهای تو پ...

دستم خواب رفته بود، دست راستم که گذاشته بودم زیر سرت و خوابت...

رمان انیمه ای «هنوز نه!» چپتر ۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط